آیهان جانآیهان جان، تا این لحظه: 14 سال و 9 روز سن داره

آیهان

سفرنامه ۴۰۲

1402/8/23 12:03
نویسنده : مامان
288 بازدید
اشتراک گذاری
سفرنامه 1402
پارسال بعد آزمون تیزهوشان آیهان رو سوار کردیم و مسافرتمون رو شروع کردیم. امسال هم رفتیم جلوی مدرسه آیهان و بعد آخرین امتحان آیهان مسافرت امسالمون شروع شد. امسال برنامه دست بابا بود چون تو دانشگاه اصفهان چند تا دانشجو داشت که باید دفاع می کردن و باید برنامه را با اون تنظیم می کردیم. قرار شد از شمال بریم بعد روز مورد نظر بابا تو اصفهان باشیم.
قلعه رودخان شهرستان فومن فوق العاده زیبا و متفاوت، بار اولمون بود که اینجا می رفتیم.
و آیهانی که از خوردن این آت آشغالا سیر نمیشه😜
بعد قلعه رودخان ناهار خوردیم تا بریم بندرانزلی
تالاب انزلی
غروب زیبا
این گلها رو اولین بار بود می دیدیم می گفتن با وجود زیبایی سمی هست
دانشگاه زیبای رشت
و کاشان زیبا که هر دفعه مسافرت بریم باید بریم اونجا و این غذاخوری که پاتوقمون تو کاشانه
و باغ فین که هزار بار هم بریم باز ازش سیر نمیشیم
شب تو کاشان نموندیم و مستقیم رفتیم اصفهان تا بابا به جلسات دفاعش برسه. ما تا استراحت کنیم بابا رفت و دفاع های دانشجویان عراقی تمام شد و با اونا همگی رفتیم ناهار. بعد ناهار رفتیم نقش جهان زیبااااا.
اولین باری که آیهان اومد اصفهان قدش از شیر سماور بود😂
انقدر فضا و عکسای دونفره این تو جیگر خوشگل بودن که دلم نیومد نذارمشون
صدای آب و صدای دعا و اذان زیبایی اینجارو هزاران برابر کرده بود
پل خواجو، حیف به اون همه زیبایی 😪
باغ پرندگان اصفهان، به لطف مسئولینش هر دفعه از دفعه های قبل کم رونق تر میشه😏 
دریغ از ذره ای لطافت برا حیوانات😂، آنیا به طاووس ها آدامس می داد آیهان حرصش می گرفت😂
و ناهار مخصوصی که بابا سری قبل با دانشجوهاش رفته بود و آدرس می دونست. دو سینی از این تنها غذایی بود که آیهانو سیر کرد و بالاخره آیهان راضی شد😆
بعد ناهار رفتیم هشت بهشت، این بار اصفهان خیلی بی روح تر از سری های قبل بود. تو جای به این زیبایی نه چراغی نه آبی، عوضش سه تا بچه های من حسابی بازی کردن😆
سی و سه پل خشک ولی همیشه زیبا
قرار شد دوباره برگردیم شمال، باید صبح زود حرکت می کردیم که تا شب برسیم. این هم وضعیتشون سر صبح، ولی آی این صحنه می چسبه ها، ماشین آروم و اختیار آهنگ ها دست خودمون😁
قبل رسیدن به کلاردشت تو جاده های زیبای مازندران یه جای خوشگل پیدا کردیم برا ناهار
باید حسابی سیر بشن تا بتونیم بقیه راه رو بریم😂
عصر رسیدیم به بهشتی به نام کلاردشت، بعد رفع خستگی تا شب که برسیم به لاهیجان
جاده های فوق العاده فوق العاده زیبای جنگلی کلاردشت
شب تو لاهیجان موندیم و صبح برگشتیم به ساحل چمخاله که تعریفشو زیاد شنیده بودیم ولی به خاطر دورتر بودنش تا حالا نرفته بودیم
شکار لحظه ها
به آرزوش رسید🤭
بام لاهیجان، بر خلاف نمک آبرود و رامسر بالای تله کابین زیبایی خاصی نداشت فقط مامان بابا حسابی الاکلنگ بازی کردن😜 و بچه ها چرخ فلک بازی
مزارع چای
بالاخره بابا برا مامان بلال پیدا کرد😁
آیهانی که با یه کفگیر برنج و خورشت سیر میشه چرا با پیتزا به این بزرگی سیر نمیشه؟🤣
پارک زیبای لاهیجان، آی فضاش مطلوب بود ها، حسابی قدم زدیم و کیف کردیم
جاده عاشقانه و زیبای همیشگیمون، اسالم به خلخال
و بلالی که باید تو این جاده خورده بشه
و البته قصابی ها و غذاخوری هایی که آیهان از اول جاده منتظر رسیدن به اینا بود. نوووووووش جووووونت
و سرعین که یا مسافرت باید باهاش شروع بشه یا باهاش تموم بشه
به امید یه دنیا سفر خوب براتون
پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیهان می باشد